درتاریکی پارت{7}
دراتاق
کوک گردنبند خودش رو هم باز میکنه و بلهههه حدسش درسته خودشه
این گردنبندا ست دوستی اون و هلن بود ولی وقتی هلن مرد اون گردنبدشو همراه خودش دفن کرد حالا هلن دوباره به دنیا اومده(همون زندگی بعدی و قبلی)
ولی ایندفعه اسمش مینسوعه از اونجایی که خوناشاما عمر جاودان دارن پس بعد از اینکه هلن مرد کوک زنده موند و حالا ۵۰سال گذشته
(جونگ کوک ۱۰۰ سالشه)
جونگ کوک گردنبند خودشو دوباره میبنده و گردنبند مینسو رو برمیداره برمیگرده به اتاق مینسو.
مینسو:اِهو...اِهو اِهو..اِهو(سرفه خونی)
کوک:حالت خوبه؟آب میخوای؟
مینسو:نع خوبم...اِهواِهو(خون بالا میاره)
کوک بدو بدو میره سمت تلفنش تا به دکتر زنگ بزنه.
مینسو بیهوش میشه
کوک:اههه لعنتی بردار دیگه.
دکتر:الو بله؟
کوک:دکتر سریع بیا اینجا زود باششش(بلند)
دکتر:چشم
قطع کرد
کوک:تاقت بیار الان میاد
.
.
.
.
شرطا برای پارت بعد
لایک:۵
کامنت:۵
بچه ها کامنتا نمیرسه ایندفعه واسه این گذاشتم چون تو پیوی اصرار کرده بودن
☁️🖤☁️
کوک گردنبند خودش رو هم باز میکنه و بلهههه حدسش درسته خودشه
این گردنبندا ست دوستی اون و هلن بود ولی وقتی هلن مرد اون گردنبدشو همراه خودش دفن کرد حالا هلن دوباره به دنیا اومده(همون زندگی بعدی و قبلی)
ولی ایندفعه اسمش مینسوعه از اونجایی که خوناشاما عمر جاودان دارن پس بعد از اینکه هلن مرد کوک زنده موند و حالا ۵۰سال گذشته
(جونگ کوک ۱۰۰ سالشه)
جونگ کوک گردنبند خودشو دوباره میبنده و گردنبند مینسو رو برمیداره برمیگرده به اتاق مینسو.
مینسو:اِهو...اِهو اِهو..اِهو(سرفه خونی)
کوک:حالت خوبه؟آب میخوای؟
مینسو:نع خوبم...اِهواِهو(خون بالا میاره)
کوک بدو بدو میره سمت تلفنش تا به دکتر زنگ بزنه.
مینسو بیهوش میشه
کوک:اههه لعنتی بردار دیگه.
دکتر:الو بله؟
کوک:دکتر سریع بیا اینجا زود باششش(بلند)
دکتر:چشم
قطع کرد
کوک:تاقت بیار الان میاد
.
.
.
.
شرطا برای پارت بعد
لایک:۵
کامنت:۵
بچه ها کامنتا نمیرسه ایندفعه واسه این گذاشتم چون تو پیوی اصرار کرده بودن
☁️🖤☁️
۱۹.۹k
۱۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.